جاده ابریشم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن این تارنما در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



این شعرها را دوستش دارم و هرچند که مانند قیصر عقیده دارم که " شعر گفتن بعد از نیما به لجبازی می ماند " ولی هنوز بر آنم که: ( هیچ قانونی نیست که نتوان برای خلق زیبایی آن را شکست) در تاریخ ادب ایران شاعران بسیاری احساساتشان را رقم زدند و با مخاطبان به اشتراک گذاشتند. بر آن شدم که با تمام احترامی که برای غزل و سایر سبک های شعری قائلم در غزلهایم در حد توان ساختارهایی از گذشته را نادیده بگیرم و بکشنم شاید... در بسیاری از ابیات شعرهایی که خواهید خواند نابه هنجاری های وزنی، ساختاری، کلامی و ... خواهید دید که لازم به ذکر نیست که تعمدی است. بگو که یاوه بودیم و کم کم غزل شدیم با واژه هایی که برایمان جز ننگ نام نداشت

نظر شما راجع به اشعار مسیحا جوانمرد چیست؟

-------------------------

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان

مسیحا جوانمرد

 و آدرس

 masihajavanmard.ir

لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 22
بازدید کل : 118358
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 329
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 28
:: کل نظرات : 329

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 15

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 18
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 18
:: بازدید ماه : 22
:: بازدید سال : 72
:: بازدید کلی : 118358

RSS

Powered By
loxblog.Com

شعر از نگاهی دیگر ...

جاده ابریشم
سه شنبه 16 خرداد 1391 ساعت | بازدید : 1710 | نوشته ‌شده به دست مسیحا جوانمرد | ( نظرات )

 

تو چه ای؟ اهلِ کجایی؟ از کدام نسلی؟

به شاه کدام خاندانِ مشرق زمین وصلی؟

که از یک طرف شبیه به دختران افغانی

از یک طرف به سروهای دمشق می مانی

لیلای تبتی؟ یا شیرین ازبکی؟ باری

شاید در کوه های هندوکش کوه کن داری

و عاشقی  میکنی به سبکِ نافِ عشق آباد

موی بلند تو سیاه تر از بخت یَمَن، آزاد

قندِ لبت دلیلی است که اهلِ سمرقندی

اما چرا به رسمِ مهوشان بغداد می خندی؟

بانوی من که قد بلندی، دختر کُردی؟

یا به خاندان مادری ات، تُرک ها بردی؟

یا اهل غزه و صیدایی و نماز می خوانی؟

یا از دیارِ فلسطینی و عروس لبنانی؟

بادام چشمهای تو ... اهل چین و ماچینی؟

یا از تبار عشقبازی های ویس و رامینی؟

تنت ظریف تر از تنِ دختران بیروتی

الماس ترین گوشه ی چشمت به رنگِ یاقوتی

گویا که فرزندِ جاده ی ابریشمی، دختر

یا از دیار درد های مَضافت بَمی، دختر؟

صاحبِ گوشواره های فیروزه ای رنگِ زیبایی

شاید که از نیشابور و از شهر توس می آیی

و بیش از همه به دخترانِ شیراز می مانی

 

حافظ که می خوانی، مطمئناَ اهل ایرانی

 

 





:: موضوعات مرتبط: مسیحا جوانمرد , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
azade در تاریخ : 1391/3/27/6 - - گفته است :
باشه فقط اين دفعه رو

<-CommentGAvator->
azade در تاریخ : 1391/3/26/5 - - گفته است :
هان مسيحا با توام اي پسر شعر بلد ،كه نيستي رسم مهمان نوازي را بلد / من به صد اميد آنلاين ميشدم ، از براي كامنتم پاسخي جويا ميشدم / با هيچ اما مكرر مواجه ميشدم، بعد هم دست خالي ديس كانكت ميشدم / تو مرا كاشتي سه شبانه روز ، سبز ميشد علف به زيرم هر سه روز / تو كه دل نوشته ات را دوست ميداشتي ، از براي بهتر شدنش نظر ميخواستي/ نيست بهتر كه مراعات كني رسم ادب ؟تا نگيرد بي وفا نامت لقب؟خوب كردي غرورم را لقد ، من نميبخشم تو را تا به ابدبا درود ببخشید ولی من این روزها بیش از حد سرم شلوغه طوری که اگه حتی بتونم وبلاگم رو بخونم خیلی هنر کردم در هر صورت از لطف بی انتهای شما ممنونم و مسلما نظر شما را با کمال میل پذیرا هستم. درود

<-CommentGAvator->
azade در تاریخ : 1391/3/24/3 - - گفته است :
من خيلي اهل شعر نيستم حداقل تا حالا نبودم.من نفهميدم دقيقا چي ميخواستي بگي.ميخواستي بگي تو هم در مورد ديدگاه "نور سياه " در مورد شيطان و نيروهاي شر با حلاج و عطار و عين القضات و غزالي و... موافقي يا ميخواستي به روحيات انسان اشاره كني.اينكه هرچي دلش ميخواد رو برداشت ميكنه و مسئله پيش داوري؟لطفا واضحتر بگو.

<-CommentGAvator->
azade  در تاریخ : 1391/3/23/2 - - گفته است :
حق با توست حافظ و سعدي خيلي خوب نقشه انسان رو ميشناختند و به ابعاد وجودي انسان آگاه بودند ولي خيلي كلي گويي ميكردند و منظور من اين نيست. شعر بايد كاربردي تر بشه و مصداق پيام به روز شده و متناسب با شرايط زمان ما باشه . معضلات و مشكلات انسانها در هر زمان خاص خودشه .تو ورژن جديد حافظ و سعدي باش، ورژن 2012. به علاوه اينكه با تمام احترامي كه براي اين بزرگواران قائلم ولي اونها به رحمت خدا رفتند و من دلم ميخواد اين ارزش ها رو از زبان شاعر هم عصر خودم بشنوم اين بهم دلگرمي ميده.مثلا وقتي شاهين نجفي آهنگي ميخونه و تو اون به مقدساتمون توهين ميكنه حافظ كجاست بياد عكس العمل نشون بده ؟ منظورم همين موارد اين مدليه.ديگه اينكه من خودم خيلي اهل شعرهاي پيچيده به سبك حافظ و ... نيستم از شعراي روون و ساده خوشم مياد مثلا از شعر سيب تو و جواب خانم سارا خيلي خوشم مياد .مرسي
ندانم کجا ديده ام در کتاب// که ابليس را ديد شخصی به خواب// به بالا صنوبر، به ديدن چو حور/ چو خورشيدش از چهره می تافت نور// فرا رفت و گفت: اي عجب، اين تويي ؟!// فرشته نباشد بدين نيکويي!// تو کاين روی داری به حسن قمر// چرا در جهاني به زشتی سمر؟// چرا نقش بندت در ايوان شاه// دژم روی کرده است و زشت و تباه؟// شنيد اين سخن بخت برگشته ديو// بزاری برآورد بانگ و غريو// که ای نيکبخت اين نه شکل من است// وليکن قلم در کف دشمن است// مرا همچنين نام نيک است ليک// ز علت نگويد بدانديش نيک// حضرت سعدی

<-CommentGAvator->
n در تاریخ : 1391/3/20/6 - - گفته است :
دمت گرم مرد

<-CommentGAvator->
n در تاریخ : 1391/3/20/6 - - گفته است :
دمت گرم مرد

<-CommentGAvator->
azade در تاریخ : 1391/3/20/6 - - گفته است :
سلام.اول از همه بهت تبريك ميگم كه توانايي شعر گفتن داري چون به نظرم يه توانايي خاصه.شعر يه ابزار براي انتقال پيامه هرچند الآن ابزارهاي خيلي مدرن تري براي انتقال پيام استفاده ميشه اما بازم شعر مخاطب خودش رو داره،حالا كه تو اين ابزار و داري بهتره كه براي رسيدن به يه هدف متعالي ازش استفاده كني هم تو انتخاب سوژه هات هم تو نحوه ي شعر گفتنت.شعر بايد سازنده و راهبردي و آگاه كننده باشه .يعني اينكه بهتره به جاي بيان احساسات شخصيت سوژه هاي متعالي تر و همگاني تري با مخاطب بيشتري انتخاب كني طوري كه شعرت محدود به بازه زماني خودت نشه و يه جورايي فراتر از زمان باشه و اينكه قابليت جهاني شدن داشته باشه يعني بشه ترجمش كرد و براي ارتباط با جوامع ديگه ازش استفاده كرد اين باعث جاودانه شدن شعر ميشه . سوژه هايي از ارزش ها و آرمان هاي انساني انتخاب كن يااينكه سوژت طوري باشه كه هر بار روي يكي از مشكلات و معضلات انساني دست بذاري و وضع موجود رو به تصوير بكشي بعد بايد وضع مطلوب رو ترسيم كني بعد هم بايد راهكار ارايه بدي.به اين ميگن هنر پروتاگونيستي يعني توش روحيه قهرمان پروري تقويت ميشه و فقط سياهي ها رو به تصوير نميكشه و اميد رو در دلها زنده ميكنه برعكس هنر آنتاگونيستي.اين براي تو بهتره بخصوص كه ميدونم دغدغه آزادي و آزادگي داري و بيخيال نيستي.البته بستگي داره آزادي رو چي تعريف كني.لطفا نظرتو بهم بگو.بازم ممنونسلام اول از همه ممنونم شعر های سازنده رو حافظ و سعدی و ... گفتن و کسی که الان شعر میگه باید از هر سوژه ای( در این عصر اتمام سوژه) استفاده کنه زنده باد آزادی ممنون از نظرت درود

<-CommentGAvator->
مونیکا در تاریخ : 1391/3/19/5 - - گفته است :
میخوامت

<-CommentGAvator->
لاو در تاریخ : 1391/3/19/5 - - گفته است :
عالی بود

<-CommentGAvator->
کاملینا در تاریخ : 1391/3/19/5 - - گفته است :
متفاوت و دوس داشتنی
براوو


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: